«حکمت سیاسی» یک مفهوم ایرانی و اسلامی است که با فلسفه سیاسی و اندیشه سیاسی تفاوت دارد، اگر چه گاهی مترادف با فلسفه سیاسی نیز به کار رفته است. هدف این مقاله تبیین حکمت سیاسی در ایران باستان است و از ...
بیشتر
«حکمت سیاسی» یک مفهوم ایرانی و اسلامی است که با فلسفه سیاسی و اندیشه سیاسی تفاوت دارد، اگر چه گاهی مترادف با فلسفه سیاسی نیز به کار رفته است. هدف این مقاله تبیین حکمت سیاسی در ایران باستان است و از سه طریق این هدف را دنبال کرده است. ابتدا به بیان معنای حکمت و حکمت سیاسی می پردازد، سپس به اجمال نشان می دهد که ایران باستان منشأ اصلی حکمت و حکمت سیاسی بوده است، و در پایان به برخی اصول حکمت سیاسی در ایران باستان می پردازد. ایرانیان تلاش می کردند در یک دستگاه فکری و فلسفی کلان با تکیه بر این اصول، شایستگان را به حکومت بگمارند، حکومت را به عدالت سوق بدهند و از ظلم حاکمان جلوگیری کنند. این اصول عبارتند از: تقسیم هستی به گیتی و مینو ، نظریه حکیم حاکمی، فرّه ایزدی، فرّکیانی، و رد نظریه تغلب. بخشی از استنادات مقاله به سهرودی فیلسوف بزرگ و بنیانگذار مکتب فلسفی اشراق است، چون او به خوبی این حکمت را نشان داده و مکتب فلسفی خود را نیز بر حکمت ایران باستان بنیان نهاده است.
در این مقاله کوشش میشود تا با طرح مقایسهای میان خصوصیات و ویژگیهای امام در حکمت الهی اسماعیلی، آنگونه که ناصرخسرو روایتگر آن است، و ویژگیهای شاه آرمانی در حکمت ایران باستان، بهنوعی ...
بیشتر
در این مقاله کوشش میشود تا با طرح مقایسهای میان خصوصیات و ویژگیهای امام در حکمت الهی اسماعیلی، آنگونه که ناصرخسرو روایتگر آن است، و ویژگیهای شاه آرمانی در حکمت ایران باستان، بهنوعی بر یکی از ویژگیهای بنیادین اندیشه سیاسی ایرانی تمرکز شود که در طول یک دوره تاریخی طولانی از شکلگیری مضامین حکمت ایران باستان، تا همین امروز، هم فرهنگ سیاسی ما را متأثر ساخته است و هم نحوه نگاه متفکران ما را به سیاست و عرصه سیاستورزی. ویژگیهایی که ناصرخسرو برای امام اسماعیلی (یا همان خلیفه فاطمی) برمیشمرد، چنانچه بهدقت مورد بررسی قرار گیرد، مشابهتهایی بنیادین با اوصافی دارد که در حکمت ایران باستان برای پادشاه قائل میشدهاند. بررسی دغدغههای اساسی ناصرخسرو چه بهلحاظ تاریخی و اجتماعی و چه از حیث فکری و عقیدتی که با مطالعه دقیق کل آثارش حاصل میگردد، میتواند ما را در تشخیص تداومِ نگرشی به عرصه مناسبات سیاسی و بهویژه اوصاف حاکم سیاسی رهنمون گردد، که تاریخ تفکر سیاسی در ایران بدون آن، به دشواری قابلفهم خواهد بود.
این مقاله با تبیین نظام فکری ایران و اندیشه سیاسی شاه آرمانی در دوره کوروش، ضمن بررسی ساختار سیاسی و اجتماعی نظام مختار، بر آن است نشان دهد چرا و چگونه خردمندی، شجاعت، میانهروی و عدالت، چهار محور بازخوانی ...
بیشتر
این مقاله با تبیین نظام فکری ایران و اندیشه سیاسی شاه آرمانی در دوره کوروش، ضمن بررسی ساختار سیاسی و اجتماعی نظام مختار، بر آن است نشان دهد چرا و چگونه خردمندی، شجاعت، میانهروی و عدالت، چهار محور بازخوانی شده در جمهور افلاطون، همانگونه که نویسندة کتاب شهر زیبای افلاطون و شاه آرمانی در ایران باستان نشان داده، همواره مبنای اندیشگی دینی و سیاسی دولت ایرانی محسوب میشدند. به عبارت دیگر این پژوهش در جستوجوی مبانی یک نظم سیاسی و اجتماعی مطلوب و سازگار با هویت دینی و سیاسی ایران باستان بر آن است تا با مراجعه به متون و زمینه تاریخی آن دوره ضمن آزمون نظریه فتحالهت مجتبایی و تطبیق دوره کوروش با عناصر افلاطونی، روح حاکمیت سیاسی، اجتماعی حاکم بر جامعه ایرانی را در این دوره مورد مطالعه قرار دهد.
این مقاله در پی نشان دادن اثرپذیری امام محمد غزالی از اندیشه سیاسی ایران باستان است. «ناخودآگاه» از جمله مفاهیمی است که از روانشناسی به علم سیاست راه یافته و منبع و مرجعی است که به صورت نامحسوس ...
بیشتر
این مقاله در پی نشان دادن اثرپذیری امام محمد غزالی از اندیشه سیاسی ایران باستان است. «ناخودآگاه» از جمله مفاهیمی است که از روانشناسی به علم سیاست راه یافته و منبع و مرجعی است که به صورت نامحسوس در اندیشه و عمل یک ملت خودش را ظاهر میسازد. ناخودآگاه سیاسی از مخیله اجتماعی سیراب میشود. این مقاله درصدد است با کمک تئوری مدیولوژی دبره نشان دهد که مفاهیم بنیادی از اندیشه سیاسی ایرانشهری مانند اتحاد دین و دولت و حاکم فرهمند در مخیله اجتماعی ایرانیان ذخیره شده و از طریق ناخودآگاه سیاسی در آرا و اندیشههای متفکران دورانهای بعد بازتولید شده است. امام محمد غزالی، متفکر قرن پنجم که در روزگاری متفاوت و با فاصله چهار قرن پس از زمان حکومت ساسانی میزیست در آرای سیاسیاش مجدداً دو اصل اتحاد دین و دولت و حاکم فرهمند را احیا نموده و به این ترتیب آرای سیاسی وی متأثر از ایران باستان است.