فضا در پیوند با قدرت و میکروفیزیک های آن است. با استنباط از نظریه میشل فوکو می توان گفت، فضا با استفاده از نشانه های قدرت همچون رابطه، مقاومت، دانش و آزادی در ارتباط است. از این منظر قدرت تولید کننده ...
بیشتر
فضا در پیوند با قدرت و میکروفیزیک های آن است. با استنباط از نظریه میشل فوکو می توان گفت، فضا با استفاده از نشانه های قدرت همچون رابطه، مقاومت، دانش و آزادی در ارتباط است. از این منظر قدرت تولید کننده و متکثر است. قدرت بصورت میکروفیزیک های گوناگون اعمال می شود، هم قابل مشاهده و هم نامحسوس است. دانشگاه نشانه های متعددی بلحاظ نرم افزاری و نیز سخت افزاری همچون ساختار بوروکراتیک، اقتدارعلمی و معماری در ارتباط با قدرت را در خود دارد. این فضا به مثابه جریانهای مرتبط با تولید دانش/قدرت عمل می کند و با نشانه هایی همچون وسعت فضای فیزیکی، معماری، گفتمانهای موجود در روند سازمان قدرت قابل بررسی است. بنابراین، میکروفیزیک های قدرت در دانشگاه با تکیه بر میزان اهمیت دانش/قدرت، ایدئولوژی، بوروکراسی های موجود خود را به نمایش می گذارند. در پژوهش حاضر دانشگاههای تهران، علامه طباطبایی، شاهد و علوم وتحقیقات مورد بررسی قرار گرفته و با تشابهات و تفاوت هایی دارای فضا به مثابه جریانهای قدرت هستند. روش پژوهش حاضر میدانی است و از طریق مشاهده و مشاهده انجام پذیرفته است.
دوران ما، دوران سیاستهای معطوف به زندگی روزمره (میکروپلیتیک) از یک سو و سیاست متفاوت و متمایز از سوی دیگر است. دوران ما همچنین دوران تکثیر جهان ـ زیست (life-worlds) یا جهان اجتماعی مردم است. به بیان دیگر، ...
بیشتر
دوران ما، دوران سیاستهای معطوف به زندگی روزمره (میکروپلیتیک) از یک سو و سیاست متفاوت و متمایز از سوی دیگر است. دوران ما همچنین دوران تکثیر جهان ـ زیست (life-worlds) یا جهان اجتماعی مردم است. به بیان دیگر، جهان ـ زیست آدمیان عصر ما، به طور فزایندهای در مسیر قطعهقطعه شدن یا تکثر قرار گرفته است. این شرایط، بستری برای تولد «خود اکپسرسیونیستی» و «هویتهای موزاییکی» فراهم آورده است. زیست ـ جهان این «خود»، زیست ـ جهانی است بدون «مرز»، سرشار از حقایق متکثر، متأثر از بازیهای زبانی و گفتمانی متنوع، دربرگیرنده راهها، افقها، آغازها، فرجامهای گونهگون، مملو از خردهگفتمانهای محلی؛ تجربهکننده بحرانهایی همچون بحران اصالت، بحران کلیت و تمامیت، بحران بازنمایی، بحران سوژه، بحران فراروایتها / فراتئوری، فراروشها، بحران قطعیتها و ایقانها و تصدیقها. دنیای این «خود»، دنیایی است همراه با دگرگونیهای گیجکننده، سیال، نفوذپذیر و غیرمشخص؛ پر از ابهام، ایهام، احتمال، تصادف، تضاد، پیچیدگی، بدعت، رندی، ارتداد. از این رو، انسان عصر ما، با متغیرهای بیبدیلی در عرصههای اجتماعی و سیاسی مواجه شده است: متغیرهایی که نظم و سامان روابط و مناسبات اجتماعی و سیاسی دیرینه و دیرآشنای او را در معرض جریانی شالودهشکن قرار داده و نگاه دیگر به سیاست، نظریه و روش را طلب میکند. در این نوشتار، تلاش میشود تصویری از این جریانهای شالودهشکن و تأثیرات آنان در عرصه سیاست ارائه گردد.