per
انجمن علوم سیاسی ایران
پژوهشنامه علوم سیاسی
1735790X
2783-1469
2011-10-19
دوره چهارم
شماره 1
77
Research Paper
نظریه آدلر و روانشناسی سیاسی آقامحمدخان قاجار
Alfred Adler’s Theory and Political Psychology
Of Aga Mohammad Khan Qajar
در این مقاله شخصیت آقامحمدخان مؤسس سلسله قاجار بر مبنای نظریه آلفرد آدلر بررسی شده است و از مفهوم محوری این نظریه یعنی حقارت و حقارت اجتماعی و سایر مفاهیم آن نظیر ارادهگرایی و سبک زندگی برای شناخت شخصیت و رفتار سیاسی آقامحمدخان قاجار استفاده شده است. ابعاد گوناگون واقعه اختگی و بازتاب اجتماعی این واقعه در دوران گروگان بودن وی در شیراز از دربار کریمخانزند و نیز تأثیرات حقارت اختگی در ابعاد اجتماعی آن در دوره پادشاهی یعنی کسب قدرت، حفظ قدرت و سلطنت و تلاش برای استقرار آن در ایل قاجار مورد کاوش قرار میگیرد. به نظر نگارنده زندگی آقامحمدخان قاجار یکی از موارد اعتبار و درستی نظریه آدلر است. نظریه آدلر میتواند بسیاری از ابهامات در رفتار سیاسی آقامحمدخان قاجار را روشن نماید و آنها را در یک دستگاه نظری توضیح علمیدهد.
Character of Aga Mohammad Khan The Fonder Of Qajar dynasty in This article is being analyzed, according To Alfred Adler’s Theory. For realization of character and Political behavior of Aga Mohammad Khan Qajar, The Fondemental Concepts Of This Thory Such as in Feriority and Life Style have Been applied. Different dimention of castraction’s accident and Its social outcomes during his time as a hostage in khan zand court in shiraz and The conesquential of Castriation’s inferiority in its Social dimension during his rule for gaining and Keeping Power and Strive to establish power in Qajar comes under investigation the writer believes the life of Aga Mohammad khan demonstyates the credibility of Alfred Adler’s Theory, In a theoretical structure could offer scientific explanation and clarify many ambiguities in Political behavior of Aga Mohammad Khan.
http://www.ipsajournal.ir/article_77_b395a98ffa8614fc0729f1c0f0155431.pdf
روانشناسی سیاسی
روانشناسی سیاسی آقا محمدخان قاجار
تحولات سیاسی در ایران دوره قاجاریه
Political Psychology
Political Psychology Of Aga Mohammad Khan
Political Development in Qajar Iran
per
انجمن علوم سیاسی ایران
پژوهشنامه علوم سیاسی
1735790X
2783-1469
2009-06-08
دوره چهارم
شماره 1
79
Research Paper
رسانه و بحران در عصر فراواقعیت
با تاکید بر بحران هویت
رسانه و بحران در عصر فراواقعیت
با تاکید بر بحران هویت
امروزه، ما در در متن و بطن یک ‹فرایند رسانهای شدنِ› فزاینده زندگی میکنیم، که از رهگذر آن: رسانهها بهطور روزافزونی در مسیر درگیر شدن در فرایندهای فراملی قرار گرفته و در حال تجاری شدن و خارج شدن از قلمرو نظارت و کنترل دولتی هستند؛ تکنولوژیهای جدید، دست اندرکار ایجاد دگرگونی و تحول در فرایند رسانهای شدن شدهاند؛ خصلت بینامتنی بودن رسانههای همگانی را بهطور روزافزونی در مسیر افزایش قرار گرفته است؛ رسانههای الکترونیک، نزدیکی و بیواسطگی، و تعامل و واکنش دوسویه را برای انسانها به ارمغان آوردهاند؛ رسانههای جدید، امکان دسترسی به اطلاعات را برای شهروندان، سیاستمداران و دیوانسالاران افزایش داده ند، جمعآوری، انباشت و توزیع اطلاعات را سرعت بخشیده و محدودیتهای زمانی و مکانی را از بین بردهاند و به دریافتکنندگان اطلاعات امکان دادهاند کنترل بیشتری بر آن داشته باشند؛ این رسانهها همچنین، امکان قبض و بسط اطلاعات را برای فرستنده و امکان تعامل میان فرستنده و گیرندهی اطلاعات را فراهم آوردهاند. به رغم این تحولات ژرف و گسترده در عرصه کارکرد و نقش رسانهها در عصر ما، کماکان میتوان رسانه را پدیدهای دو چهره یا دو رویه تعریف کرد: هم زخمآفرین و هم مرحمآفرین؛ هم هویتزا و هم هویتزدا؛ هم ایجاد کنندهی بحران و هم تدبیر کنندهی آن. در این نوشتار تلاش میشود آثار این دو رویگی رسانه در محدودهی دلمشغولیهای هویتی انسان و جامعهی ایرانی امروز مورد تامل و بحث قرار گیرد.
امروزه، ما در در متن و بطن یک ‹فرایند رسانهای شدنِ› فزاینده زندگی میکنیم، که از رهگذر آن: رسانهها بهطور روزافزونی در مسیر درگیر شدن در فرایندهای فراملی قرار گرفته و در حال تجاری شدن و خارج شدن از قلمرو نظارت و کنترل دولتی هستند؛ تکنولوژیهای جدید، دست اندرکار ایجاد دگرگونی و تحول در فرایند رسانهای شدن شدهاند؛ خصلت بینامتنی بودن رسانههای همگانی را بهطور روزافزونی در مسیر افزایش قرار گرفته است؛ رسانههای الکترونیک، نزدیکی و بیواسطگی، و تعامل و واکنش دوسویه را برای انسانها به ارمغان آوردهاند؛ رسانههای جدید، امکان دسترسی به اطلاعات را برای شهروندان، سیاستمداران و دیوانسالاران افزایش داده ند، جمعآوری، انباشت و توزیع اطلاعات را سرعت بخشیده و محدودیتهای زمانی و مکانی را از بین بردهاند و به دریافتکنندگان اطلاعات امکان دادهاند کنترل بیشتری بر آن داشته باشند؛ این رسانهها همچنین، امکان قبض و بسط اطلاعات را برای فرستنده و امکان تعامل میان فرستنده و گیرندهی اطلاعات را فراهم آوردهاند. به رغم این تحولات ژرف و گسترده در عرصه کارکرد و نقش رسانهها در عصر ما، کماکان میتوان رسانه را پدیدهای دو چهره یا دو رویه تعریف کرد: هم زخمآفرین و هم مرحمآفرین؛ هم هویتزا و هم هویتزدا؛ هم ایجاد کنندهی بحران و هم تدبیر کنندهی آن. در این نوشتار تلاش میشود آثار این دو رویگی رسانه در محدودهی دلمشغولیهای هویتی انسان و جامعهی ایرانی امروز مورد تامل و بحث قرار گیرد.
http://www.ipsajournal.ir/article_79_d3ea08976d3eb3685ddde93caeb0432a.pdf
رسانه
بینامتنی بودن
بحران هویت
تکنولوژی اطلاعات
رسانه
بینامتنی بودن
بحران هویت
تکنولوژی اطلاعات
per
انجمن علوم سیاسی ایران
پژوهشنامه علوم سیاسی
1735790X
2783-1469
2009-09-12
دوره چهارم
شماره 1
80
Research Paper
ریچارد رورتی و عقلانیّت مبتنی بر همبستگی
Solidarity and Ethnocentrism in Rorty’s Account of Inquiry
ریچارد رورتی با رد کردن نظریهی معرفتی بازنمایی معتقد است که باید از مفهوم «حقیقت» یکسره دست شست. اما این بدان معنی نیست که بتوان از تفکیک گزارهها به قابل قبول و غیرقابل قبول اجتناب کرد یا همهی ادعاها را به یک میزان قابل پذیرش شمرد. در امتداد سنّت پراگماتیسم آمریکایی، رورتی بر آن است که گزارهی مجاز عبارت است از گزارهی «خوب»، یا به کلام دیگر، گزارهای که اعتقاد بدان مفید است و ما را در سازگاری با محیط پیرامونمان و افراد حاضر در آن (یعنی جامعهی ما) یاری میدهد. گزارههای مجاز برای چنین افرادی توجیهپذیرند و «همبستگی» ما را با آنان تحکیم میبخشند، در حالی که ادعاهای غیرمجاز برای ایشان توجیهناپذیر بوده و همبستگی ما با آنها را تضعیف مینمایند. بدین ترتیب، معرفتشناسیِ پراگماتیستی رورتی اساساً بر مدار «قوممحوری» میچرخد؛ یعنی معیارها و شیوههای کاوش عقلانی را جامعهای تعیین میکند که ما بدان احساس تعلّق میکنیم. در این مقاله آن بخش از نظرات معرفتی رورتی مورد بررسی و نقد قرار میگیرند که به عنوان بدیلی در برابر نظریهی بازنمایی، برای متمایز ساختن اظهارنظرهای قابل قبول از ادعاهای غیرقابل قبول مطرح میشوند.
Rejecting representationalism, Rorty argues that a pragmatist abandons the concept of “truth” altogether. This does not mean, however, that all propositions are equally acceptable or that we can do without making a distinction between warranted and unwarranted or acceptable or unacceptable statements. Following Dewey, he claims that truth is ‘the name of whatever proves to be good in the way of belief,’ whatever helps us to cope with our environment and our community. Warranted statements can be justified to the members of such a community and reinforce our solidarity with them, whereas unwarranted statements cannot be justified to them and weaken our solidarity with them. Hence, Rorty’s account of inquiry is basically ethnocentric, that is, the methods and criteria of inquiry are determined by the community with which we identify. This paper is a critical analysis of Rorty’s solidarity based account of inquiry.
http://www.ipsajournal.ir/article_80_4ee94fa87dabc003ddb75ce9fcdb3799.pdf
رورتی
حقیقت
قوممحوری
همبستگی
نظریهی بازنمایی
پراگماتیسم
Rorty
truth
ethnocentrism
solidarity
Pragmatism
per
انجمن علوم سیاسی ایران
پژوهشنامه علوم سیاسی
1735790X
2783-1469
2009-04-19
دوره چهارم
شماره 1
81
Research Paper
ویژگی های تاریخی و جامعه شناختی اندیشة سیاسی طالبوف تبریزی
Historical and Sociological Characteristics of Talebof\'s Political Thought
عبدالرحیم طالبوف تبریزی از روشنفکران مردمگرای عصر مشروطیت است که بر خلاف سنت رایج روشنفکران هم عصرش مخاطب آثارش را حاکمان و پادشاهان قرار نداده بود.او وجود بحران عقب ماندگی از قافلة علم در جامعه وناکارآمدی در حکومت قاجاریه را به خوبی تشخیص داده بود و به دنبال پیدا کردن راه حلی برای نجات کشور بود.این مقاله با مبنا قرار دادن چارچوب نظری توماس اسپریگنز که پیدایش اندیشة سیاسی را در ذیل بحرانهای اجتماعی سیاسی جستجو می کند قصد داردویژگیهای اندیشة سیاسی طالبوف را از خلال پاسخهایی که به سوالات زیر می دهد تبیین کند : چگونه می توان جامعه را از عقب ماندگی علمی و حکومت را از استبداد و بی نظمی نجات داد؟ حکومت مطلوب چه نوع حکومتی است؟ باتمدن غربی چگونه باید مواجه شد؟ آزادی به چه معناست ؟ با دین و سنتهای موجود در جامعه چگونه باید برخورد کرد؟ از لحاظ روشی نیز برای نشان دادن زمینه های اجتماعی و سیاسی و اندیشه های منتج از آن از گزاره ها و احکام موجود در نوشته های او بهره خواهیم گرفت.
Abdurrahim Taleboff Tabrizi is a intellectual of the Constitutional Revolution era in Iran who, in contrast to many other intellectuals of that period, did not address rulers and kings and wrote for the people. He had well diagnosed scientific backwardness of the country and inefficiency of Qajar rule and was keen on finding a solution to save the country. Dwelling on Thomas A. Spragens\' theoretical framework that links the emergence of political thoughts to social and political crises, this article intends to highlight Talebof\'s political thought by exploring the answers he provided for the following questions: (1) How could the society be saved from scientific backwardness and the government from despotism and disorder? (2) What form of government is desirable? (3) How should one deal with Western civilization? (4) What is the meaning of liberty? (5) How should one deal with religion and existing social traditions? Talebof\'s original books and writings will serve as my main source of documentation of social and political context of his time.
http://www.ipsajournal.ir/article_81_4dff8ddca2beb42a7f8cd11b951bd5df.pdf
طالبوف
بحرانهای سیاسی اجتماعی
ویژگیهای اندیشه سیاسی طالبوف
حکومت قانون
تمدن غربی
اسلام وجامعه
ملی گرایی
Talebof
Political Thought
political and social crises
rule of law
Western civilization
Islam
Nationalism
per
انجمن علوم سیاسی ایران
پژوهشنامه علوم سیاسی
1735790X
2783-1469
2009-07-15
دوره چهارم
شماره 1
82
Research Paper
بررسی مسئله تصدی زن بر مقام ریاست جمهوری(در جمهوری اسلامی ایران)
Studying the issue of taking charge of presidency by women (in Iran)
یکی از حقوق اساسی زنان ، حضور در عرصه مشارکت های سیاسی ، اجتماعی و احراز مدیریت های خرد و کلان می باشد ، که خوشبختانه در نظام جمهوری اسلامی ایران ، زنان توانسته اند با اثبات توانایی ها و شایستگی های خود به بسیاری از این مناصب دست پیدا کنند.در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، زنان از جهت مشارکت و تصدی مناصب و مسئولیت های سیاسی اجتماعی ، همسنگ مردان از حق رای دادن و انتخاب کردن و نیز حق نامزدی و انتخاب شدن برخوردار گشته اند ولی آنگونه که از ظاهر اصل 115قانون اساسی بر می آید، در تصدی پست مهم و حساس ریاست جمهوری به عنوان عالی ترین مقام رسمی کشور پس از مقام رهبری ، جنسیت دخالت داده شده و از این رو زنان نمی توانند عهده دار آن شوند، که این برداشت از اصل 115بیشتر بر پایه باورهای دینی و موازین فقهی می باشد.
بنابراین در این مقاله به بررسی فقهی این موضوع پرداخته و با مطالعه ادله منع زن از عهده داری ریاست دولت و بررسی دقیق دیدکاه قانون اساسی ، طی دو بخش ضمن تائید صلاحیت بانوان و زدودن پندارهای غلط ، به ایجاد زمینه برای حضور و مشارکت زنان توانمند در این عرصه ، می پردازیم.
One of major women’s rights is participation in political and social affairs and taking the responsibilities in micro- and macro-ranks in management, and women have proved fortunately their abilities and competences in many situations in Islamic Republic system of Iran to obtain such responsibilities. In constitution of Islamic Republic of Iran, women have the same right as men to vote and be voted in order to participate and take political and social responsibilities, but as it is implied from article 115 of the constitution, the gender is matter in taking the presidentship as the highest formal post in Iran after the leadership, so women can not take this responsibility. This interpretation is based on religious beliefs and rules of religious jurisprudence.
Therefore, this study, in two sections, deals with the issue from viewpoint of religious jurisprudence and the reasons for prohibiting women from presidentship and studying exactly the viewpoint of constitution, affirming the competence of women and eliminating the wrong beliefs about this issue.
http://www.ipsajournal.ir/article_82_8ee6b67d8cf5ae413c80388372e5486f.pdf
زن
مشارکت سیاسی
تصدی مسئولیت ریاست جمهوری
قانون اساسی
فقه
women
political participation
presidentship
Constitution
religious jurisprudence
per
انجمن علوم سیاسی ایران
پژوهشنامه علوم سیاسی
1735790X
2783-1469
2009-04-18
دوره چهارم
شماره 1
83
Research Paper
ایدئولوژی سید قطب و اسلام رادیکال
SEID QOTB AND RADICAL ISLAM
در حال حاضر گروه های افراطی و سازمان های تروریستی ِ فعال در جهان اسلام از روش ها و شیوه هایی استفاده می کنند که به هیچ عنوان قابل انطباق با آموزه های اسلام نیست. این در حالی است که این سازمان ها، اعمال خویش را تنها شکل صحیح احیای اصول اسلام تلقی می کنند. فعالیت گروه های تروریستی تاکنون از منظرهای مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است اما در این مجال، فرآیند گسترش توده ای این افکار از طریق بازخوانی روند تدوین و تکوین آنها صورت می گیرد. در پرتو رمز گشایی از اسطوره های سید قطب، فرصت ها و محدودیت های اندیشه وی در تکوین سازه ذهنی اسلام گرایان رادیکال تحلیل می شود و تحلیل فنی جهان بینی و استعاره های سید قطب، استعداد محیط نهادی شکل گرفته در خاور میانه را در ایجاد و باز تولید بنیادگرایی و تروریسم مشخص می سازد.
Nowadays ,extremist groups and terrorist organizations active in Islamic World use ways and mechanism not applicable with Islamic doctrines. In spite of this, they consider their actions the only correct form to revive Islamic doctrines .This essay studies the massive proliferation of this thought by rereading the process of its formation. Decoding the myths of Seid Qotb , analyses the chances and the limitations of his thought in the formation of the radical Islamists mentality. In effect ,the potentiality of institutional environment formed in Middle East to create and recreate Fundamentalism a Terrorism will be clear.
http://www.ipsajournal.ir/article_83_29ebf17b8fc6ca25c043852794a46e39.pdf
اسلام رادیکال
مدل ذهنی
محیط نهادی
اسطوره
جماعت
حاکمیت
جاهلیت
جهاد
Radical Islam
Mentality
Institutional environment
Myth
Community(Jamaat)
Sovereignty
Ignorance(Jaheleyyat)
Holy War(Jehad)
per
انجمن علوم سیاسی ایران
پژوهشنامه علوم سیاسی
1735790X
2783-1469
2009-06-07
دوره چهارم
شماره 1
84
Research Paper
علت ناکامی مصدق در تحقق استراتژی کنترل ارتش توسط نهادهای غیر نظامی
The present study aims at exploring the coup d’état which lead to Mosaddegh’s removal from power
این تحقیق تلاش دارد موفقیت کودتا علیه دکتر محمد مصدق در 28 مرداد 1332 را با توجه به استراتژی وی در قبال نیروهای نظامی مورد بررسی قرار دهد ..
فرضیه این پژوهش این است که استراتژی مصدق برای کنترل نیروهای نظامی با استراتژی حفظ سلطنت در تضاد بود.. همین مساله باعث شد آنجائیکه نیاز بود مصدق دست به اقدام جدی برای تسلط کامل بر ارتش بزند، به علت احتیاط برای به خطر نیفتادن سلطنت،از اقدام خودداری کند . در ایام کودتا هم مصدق میان به صحنه آوردن مردم و کنترل کامل اوضاع و اقدام برای حفظ سلطنت در تردید بود .همین مساله باعث شد که نتواند اقدامی موثر در مقابل کودتا چیان انجام دهد.. در نتیجه بجای برخورد قاطع با نیروهای نظامی طرفدار سلطنت، با نیروهای اجتماعی طرفدار خود مقابله کرد .این وضعیت باعث شد که زمینه اجتماعی برای اقدام کودتاچیان فراهم شده و دولت وی سرنگون شود.
The present study aims at exploring the coup d’état which lead to Mosaddegh’s removal from power in August 19, 1953 considering the strategies which were taken to control the Army. This study hypothesizes that the strategies taken to control the Army stood in sharp contrast with those strategies taken to preserve the Royal Regime. Whenever called for more control over the Army, Mosaddegh came to back off to avoid putting the Royal Regime into trouble. Mosaddegh showed a great deal of hesitation in making people rise up against the coup, bringing the challenge under control, and preserving the Royal Regime. This was the very cause of his failure in the face of coup. Such a hesitation came to make the situation ripe for the coup and his removal from power.
http://www.ipsajournal.ir/article_84_97506cf5d1bc3e5cb5a74529ad187477.pdf
مصدق
ارتش
سلطنت
آمریکا
شاه
انگلیس
Mosaddegh
Army
Reign
America
King
Britain