شاید بتوان مهمترین تأثیری را که فروپاشی شوروی در سال 1991 به عنوان نماد پایان نظام دوقطبی بر حوزههای کلان بینالمللی گذارد، در قلمرو امنیتی دانست. این رخداد سبب شد بسیاری از کشورها با درک الزامات و شرایط جدید (ساختاری نوین با منطقی متفاوت از ساختار پیشین)، تداوم بقا و موجودیت خود را در راهبردهای جدید تعریف کنند. نوشتار حاضر با هدف تبیین ماهیت راهبردهای امنیتی اروپا بعد از جنگ سرد، با در نظرگیری نظریات واقعگرایانه ساختاری والتز و چهارچوب تکقطبی هنسن، معیارهایی را در نظر میگیرد که ضمن بررسی تعاملات اروپا با تکقطب، میتوان راهبردهای امنیتی این واحد را استخراج کرد. با توجه به این موضوع، گرچه اروپا در عمل تلاشهایی را برای عملکرد مستقل انجام داد اما ناتوانی در مدیریت مسائل امنیتی درونی و نزدیکی ایدئولوژیک به تکقطب سبب شد تا راهبرد امنیتی آن بیش از آنکه بر عملکرد مجزا و مستقلانه از تکقطب ابتنا شود، عمدتاً در عملکرد نزدیک با تکقطب تعریف شود.